سالار: سردار، رهبر و رئیس ، فرمانده
سهند:(ساو + آن + د یا تی) ،کوه واصل به وحی
آیتین:مبارک، مهتاب
بویرا: پیچیده، مچاله
افشار: انکه کاری را سریع وصریح انجام دهد و مشکلی را حل نمیاید
پاشا: فرمانده کل قوا
خاقان: خان بزرگ خان خانان
ایلقار:یورش ، تهاجم حمله
ایهان: آی +خان ،پادشاه ماه
اورهان: مناسب ، اوغورخان
هاکان: خان خانان ، امپراطور
سئیحان: جاری وروان،خروشان،جوشان
سارمان: قوی هیکل،تنومند
آتیلا: نام پادشاه قبیله هون که امپراطوری روم شرقی را شکست داد
اژدر: اژدها ، قوی و قدرتمند
ائلمان:سمبل و نشانه ایل
تئلمار: مترجم، شیرین زبان
ساغمان: مقاوم ،دارای استقامت
تئلمان: مترجم، شیرین زبان
بای بک:شخص عالیمقام، بابک خرمدین، بیگ بزرگ، سرور عالیمقام
ماوی: آبی آسمانی، نیلگون، آبی،
ائل شن: مسرور و شاد شونده به همراه ایل
ائلیار:دوستار قوم ، یاور و پشیتیبان ملت
ائلیاز:بهار ایل ، مایه خرومی و نشاط سرزمین
اتابک: دایه مربی
آتیلا:مشهور شناخته شده
آدالان:شناخته شده ، صاحب شان و شهرت
آدلان:معروف شو
آدلی: نامدار
آراز: سعادت ، خوشبختی ،
ارسلان: شیر غران
خزر: گشت و گذار کننده ، پیشرفت کننده
ارمان: بی باک ، جسور ، توانا ، آرزو، هوس
اسلان: شیر ، دلیر ، قوی ، جسور
افشین: لباسی که به هنگام رزم پوشند
اشکین: قایق اینده انکه موفق به پیشروی شود
آغایار:بزرگ و شایسته حرمت
آنلار:فهمیده ، درک کننده
آنیل: معروف ، نامدار، نامی
آیدین: روشن ،درخشان
ایماز: بی رنج و غصه
اوجامان: بلند مرتبه و معظم
اومید: آرزو،امال ، خواسته
بابک(بای+بک):شخص عالیمقام، بابک خرمدین، بیگ بزرگ، سرور عالیمقام
باشکان: مدیر ، سرپرست
باشمان: مدیر، سرپرست، رهبر
بایرام: روز به یاد ماندی
بایسان: دارای شان و منزلت
تئلمان: زبانشناس ، ادیب
تانیل: شهیر ، سرشناس و مشهور
تایان: تکیه دادن ،
تایلان:خوش قد و قامت
تایماز:پابرجا، استوار
تیمور:آهن، غیره شکننده
چاپار: قاصد پیک،
سانلی : لایق حرمت
سایمان: حسابدار، محاسب
سولدوز: ستاره آب ، نام قدیمی سیاره عطارد
شانلی: مشهور
شاهین: پرنده ای شکاری
قارتال: عقاب، قدرتمند و قوی
یالین: شعله ، درخشان
جئیحون: نام قدیمی رود« آمودریا»،خروشان وجوشان
نورپاشا: پاشای نورانی
وورغون:دلباخته وشیفته،مفتون،شیدا،فریفته وواله گشته
دانیشمان:مشاور،رایزن،طرف شور ومشورت
سٶنمَز: همیشه روشن وشعله ور،آنکه تاابد بسوزد وپرتوافشانی کند
یاشار: عمرکننده، زندگی کنند
آشار: آذوقه،خوراک،غذا
گالان: در ادبیات ترکی به معنی جاوید ، ماندگار
اَرال:قهرمان ، آنکه جوانمرد وشجاع باشد
اَرسین: قهرمان وجسور باشد ،مرد باشد
یاشا:زنده باد
ائل اوغلو:پسرایل وعشیره ،اولاد وطن ،پسربیگانه ،غریبه ،ناآشنا
ائل سئوَن: دوستدار میهن وقوم ،خواهان خلق ومرز وبوم
باهادور / باهادیر :دلاور
بایسان: بسیار گرامی، برازنده
بوْیسال:راست قامت
بوْیسان: مهیب، گردنکش
بوْیشان: قد بلند
چنگیز: دریا، دوست، پشتیبان، فرستادة آسمان
آرتیلان: زیاد شونده
آرتین: معصوم، سرشار، بلور
آرمین: آرام، ملایم، نرم
آیما: به خود آمدن ،بیدار شدن
آیتیم: ترانه، جمله
ائلمان: سمبل ونشانۀ ایل
ائلشَن: مسرور وشاد شونده به همراه طایفه وایل ،مایۀ شادی وسعادت خلق،خوشحال وشاد کننده
ایلیش: تماس، برخورد، نزدیک، فضول، مونس
ایلیشان: نشان، هدف
ساریمان:زرد فام
سالمان: واریزه، خرد و ریز، سربهوا، آهنگر
سالین: جَست، ادا، آزاد، آویخته، تشک، انبار، خزانه
سالینا: به سلامتی، به نیکی
سامارا: نامه، مکتوب
ساناتا:مفتون، شیفته
ساوالان:جذب کنندة صدا، وحی گیر، گیرندة هدیه، باجگیر، کوه نوک تیز، نام بلندترین کوه آذربایجان
سایرام: کم عمق، کم مایه، جلوه گر، گِل،
سایران: تفریح، سخنور
سایقین:محترم، گرامی
سایلار:اعداد
سایلام:لوله، گلولة پشم، کلاف پشم، انتخاب
سایلان:گرامی، پرتگاه
سایما:شمارش، ارزش گذاری، دوختها و زینتهای روی لباس
سایمان:شمارنده، محاسب، حسابدار، دلاور گرامی، ادوات، سلاح و یراق
سویلا: روح حامی انسان در دین باستانی ترکان
سیلار: زردآلوی وحشی،
سیلای: کم اشتهاء،
قایماز : جسور،
میشیل: حالت کسی که در کمال راحتی خوابیده باشد، صدای نفس کشیدن آرام،
هایلار: خواننده،
یانیل: وصف، راز، ملکه، گناه،
آردا: یادگار
ائمیل: ساکت ، آرام، بی آزر
بهادر: دلیر ، شجاع
توغرول(طغرل): پرنده شکاری از خانواده باز
آیقین:حیران،شیدا،عاشق
آیماز:بی رنج و غصه
گؤنده ر بؤلوم لر: نام های پسرانه ترکی پرطرفدار