آیسان: شبیه به ماه،مانند ماه
آیسا:مثل ماه
آیسودا:ماه درآب
آی سئوه ر:دلباخته ماه
سئودا (سودا): عشق ومحبّت،سُودا ،عشق شدید،میل ورغبت،هوس وخواسته،آرزو
ساناز:بی همتا ،کم نظیر
ایدا: در داخل ماه
آیلار: ماه ها ، زیبا ، پاک
آیگین:دارنده و همراه ماه؛ زیباروی
آیلر: جمع ماه، ماهها؛ زیبارو
آیلا: هالهی ماه، هاله
آیلان: همراه ماه، شبیه به ماه
آیلی:مهتاب، پر از ماه، دارای ماه
آیلی ناز: ناز و مهتابی
آیلی یار: یار مهتابی
سِیلا:ملحق شدن ،وصال
سِلنا:سولنا ، خدای ماه ، الهه ماه ، مجازا ماه
ابرو:خطوط موج دارکشیده شده برروی لوحه های آهنی و غیره،نقوش و خطوط طبیعی روی سطوح
آیلین: دایرۀاطراف ماه،هاله
الین:دختری برای فامیل و قوم
سودا: عشق
سولماز: آنکه تازگی وطراوتش راحفظ کند،همیشه شاداب،به دوراز پژمردگی
ماویش: دختر بچه بور یا سفید چهره ای که چشمانی به رنگ آبی روشن داشته باشد
مئلیسا:ُرَنج ،علف لیمو ،بالنگ
مارال:گوزن ماده ،زیبا
نازلی:پرنازوعشوه ،ب اادا و اطوار
کؤنول: قلب ،دل ،احساسات قلبی ،میل واشتیاق ،آرزو ،هوس
آچالیا: نام گلی است
آدیگول:آنکه نامش همچو گل است
آدینا: نام کوهی معروف که شهر زنوز از بلاد آذربایجان را در برگرفته است
آرسیتا:نام منطقه ای ازسرزمین ماننا درغرب همدان فعلی
آسانا:دختر زیبا
آلنار: انارسرخ
آیپارا: ماه نو،هلال ماه
آیتار: بشارت دهنده
آیتک: مانند ماه
آی سین: مثل ماه هستی،همانند ماهی،زیبا هستی
آیشن:مثل ماه صاف ودوست داشتنی
آی قاش:دارای ابروانی همچون هلال ماه
آیشین:اشعه ،شعاع نور،پرتو،شفق
اٶزگونَش:نظیرخورشید
باخیش:نگاه
باریش:صلح،آتش بس،آشتی
تئللی:دختری با گیسوی بلندوزیبا ،دارای زلفهای زیباومُزیِّن
تئلمان:ظریف مثل مو
تئلناز:دختری با گیسوی ناز وقشنگ
سوسن:دراصل «شوسانّا»استگیاهیازتیرهزنبقدارایبرگهایزیباوخوشبو
تایسیز:بی همتا
سئل شن:سیل شادی
سئلناز:دسیل ناز وعشوه ،دنیایی از قشنگی
سئوگیم:بیان واژه «سئوگی»اززبان اول شخص مفرد
سئوگی:احساس علاقه ودوستی
سئوناز:نازدوست ،عشق ناز
سئویل:دوست داشتنی ،لایق ، محبوب ، شایستۀ دوست داشته شدن
سئوینج:حس شعف وشادی ،فرح
ساچلی:گیسوی بلند
سارای:ماه زرد و روشن،نام یکی ازآبادیها درجزیرۀ شاهی دریاچۀ ارومیه
سارین:ترانه
سانای:محترم ،لایق احترام
سایا:یک رنگ وبی ریا
سومَر:قوم سومریان که بنابه نظریۀ بسیاری ازدانشمندان ازاقوام ترک بوده
سَلما: برگ درشت ،برگ پهن
سونای: آخرین شب طلوع ماه،عطا شده ،تقدیمی
قیز ناز:دختر نازنین وعشوه گر
قیز باش:داردای موهای دراز
گونئی:افتابگیر،جنوب
گوندش:همزاد ،همزاده زاده شده
گونده یاز:همیشه بهار
گونَش:خورشید
گون فَر:اشعه خورشید ،پرتو آفتاب
نسترن:نسرین
مین ناز:آنکه نازوغمزه اش فراوان است،کسی که بسیارنازو آدا دارد
نورسان:همچون نور،نظیر نور
یاشام:حیات،عمر،زندگی
یاشیق:خورشید،نور آفتاب
یاشیل:سبزرنگ،تروتازه،باطراوت
یاشین:رعدوبرق،صاعقه،آذرخش
یاراش:خوشایندی،زیبایی،جذّابی
یازگول: گلی که درفصل تابستان می شکفد،گل تابستانی
یاغمور:باران،بارندگی
یالقین:سراب
یانار:مشتعل ، فروزان ، سوزان ، قابل اشتعال ، آتش فشان
آلماز:از اعلام زنان، دافع ، رد کننده
گولتای:مانند گل
گولسان:همچون گل
گولـلر: گلها
گونل:زیبا چون آفتاب
نازلار:زیبایان. زیباییها
یاشنا:آذرخش.درخشان
سئچیل:برگزیده
سئویل:دوست داشتنی
سئویم:عشق. مهر. معشوق
سئوین:عشق. محبت
سالسوْلا:نوعی گیاه نمک دوست
ساناز:کمیاب
سانای:گرامی. پاک چون ماه. مهنام. بیقرار
سایا:یک رنگ. بی ریا
سایان:مؤدب
سایدا:محترم
سایگول:زیبا چون گ
سوْگل:محبوب. دلدار
سولار:آبها
سوْلار:پاییز
شایلین:بی همتا
شلاله:آبشار
آیسو:ماه و آب؛ زیبارو، با طراوت و درخشنده
آیسن(آیسن): به معنی مانند ماه هستی؛ زیبارو
آنیل:معروف، نامدار، به خاطر آورده شدن
آیا تای:مثل ماه ، دختری که مانند ماه زیباست. بانوی درخشان
آی سئوه ر:دلباخته ماه
شیما:از نام های ترکی
آیداشن:شادی در ماه
آی سِئو:دوست داشتنی مانند ماه
آی سون:هدیه ماه ، معادل مَهداد در فارسی
آی سونا:زیباروی متعلق به ماه
آیمان:انسانِ ماه، زیبا چون ماه
چیچک:شکوفه ، گل
ارمغان:تحفهای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد
نازیلا:با ناز و کرشمه، با ناز.
آیدینا:به معنی روشن و مبارک
آیلما:تاب ماه
درنا: پرنده ای بزرگ و وحشی با پاهای بلند و گردن دراز
سولینا:رسمی , مقدس , موقر , محترم ,با احترام
سویل:دوست داشته شده
ماهنی:ترانه
اچین:دنیا
ساغر:سالم
گوکوش (قوقئش): نوعی پرنده- قوی زیبا
آیدیم:آواز و آهنگ عاشقی
آیدینلی:روشن
آنلی:عاقل و فهمیده
آنیرلی:دختر فهمیده
آلایلی:دختر همچو ماه سرخ طلایی
تامیلا :دختر مهربون
سئلدا :شکوفه
ائلمیرا:(ال=ائل + میرا=مردن) : فدائی ، تقدیم به ایل، تقدیم به دنیا
پینار:چشمه ، سر چشمه ، روشنایی
ساناز(سان+آز): بی همتا ،کم نظیر
پارلا:درخشنده
آتلاز:اطلس ، حریر ، پارچه ای نرم و لطیف
ائلناز:محبوب ایل ، عشق مردم ، محبوب مردم
ائلین:هم قبیله
ائلسا:همانند ایل
ائلسانا:همانند ایل
ائل سئون:دوستدار قبیله
ائلچین:لایق قبیله. باغ. آلتی برای درو کردن. مأمور دولتی. نماینده. خاندان
ائلجان:جان و دل قبیله
ائلتان:سپیدة صبح قبیله
تومروس(تومریس): حیات بخش. جنگنده. روحیه دهنده. دلاور. قهرمان. برکت آور. نوک آهن. نام قدیمی شهر تبریز. نام ملکة قدیم آذربایجان
بالقیز:شیرین چون عسل. محبوب. روشنی یا درخششی که در شب صاف در افق دیده شود
الیانا:نیکی و هدیه؛مأنوس؛ دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل
نازیلا:با ناز و کرشمه، با ناز
ائلیار:کمک کننده به ایل
سئلای:ماهای بهار
سولما:پژمرده نشو
سایمان:خان بزرگ
شایلین:بی همتا
آنیل:معروف، نامدار، به خاطر آورده شدن
شَن آی:ماه شادی بخش ،ماه خوشایند
شَنال:خوشحال ومسرور ،راضی وخوشنود ،شاد،دلخوش
شَن ناز:دختر نازوشاد
آی پارا:تیکه ماه
سنم:محبوب ، زیب
گؤنده ر بؤلوم لر: نام های دخترانه ترکی پرطرفدار