دلاور اوغوز
قصه ای برای کودکان از داستانهای آذربایجان
م. کریمی
بازنویسی: محمدرضا کریمی
ناشر: مؤلف
تیراژ : 15000
نوبت چاپ : چاپ اوّل، سال 1371
لیتوگرافی : حامد زنجان
حروفچینی: ستاره
چاپ : ستاره زنجان
طی مجوز شماره 4850/18 – 16/7/1371 اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان زنجان
بچه ها! قصه ای که اینک می خوانید از کتاب دده قورقود گرفته شده است. این کتاب نخستین کتاب ترکی است که در قرنها نخستین هجری در ایران نوشته شده است. این کتاب دارای دوازده داستان است که در آنها گوشه هایی از زندگی و اندیشه های مردمی را بازگو می کند که هزار و چهارصد سال پیش در شمال کشورمان می زیستند و به نام اوغوز معروف بودند. اوغوزها اجدادترکان هستند. مردان و زنان دلیر و بی باک این قبیله، جنگاوری و مردانگی را بالاترین افتخار خود می شمردند و در راه آزادی و سربلندی قوم و قبیله ی خود دست از جان می شستند. در این داستان با زندگی و افکار چنین مردمی آشنا خواهید شد. وقتی داستانی این چنین وجود دارد چه نیازی به افسانه بافی است؟
اما این داستان را نه من، بلکه یک عاشیق برایتان تعریف می کند. عاشیق نوازنده ای است که ساز به دست می گیرد و در قهوه خانه ها، جشنها و مجالس مختلف ساز می زند و داستانهای عشقی و حماسی تعریف می کند. این داستان را یا عاشیق که همان دده قورقود است تعریف کرده است. باهم بخوانیم.
با نام خدا
در روزگاران اوغوزها، جنگجوی نامداری بود به نام قونلی قوجا، که پسر نیرومند و بی باکی به نام قون تورالی داشت. روزی قانلی قوجا پسرش را نزد خود خواند و گفت:
پسرم، من دیگر پیر شده ام. آرزو دارم پیش از مرگ ترا داماد کنم.
Daha ətraflı
Devamını Okuگالانی نی اوخو
ادامه مطلب را بخوانید
گؤنده ر بؤلوم لر: دلاور اوغوز