تاريخ : شنبه 8 آذر 1393 | یازار : علی فتحی (آلتین)
باز با ما سری از «ناز» گران دارد یار
نكند باز دلی با دگران دارد یار؟!
خنده ارزانی هر خار و خسش هست ولی
گوش با بلبل خواننده گران دارد یار
آن وفایی كه ز من دیده اگر هم برود
چشم دل در عقبِ سر نگران دارد یار
لاله رو هست ولی داغ غمش نیست به دل
كی سر پرسش خونین جگران دارد یار؟
گو دلی باشدش آن یار و نباشد با ما
اینش آسان بود ای دل، اگر آن دارد یار
می رود خوانده و ناخوانده به هر جا كه رسید
تا مرا در به در و دل نگران دارد یار
داور دادگری هم به عوض دارم من
گر همه شیوه ی بیدادگران دارد یار
خواجه شاهد نپسندد مگر آتش باشد
«شهریارا» ره دل زد مگر آن دارد یار
شهریار
گؤنده ر بؤلوم لر: استاد شهریار
نكند باز دلی با دگران دارد یار؟!
خنده ارزانی هر خار و خسش هست ولی
گوش با بلبل خواننده گران دارد یار
آن وفایی كه ز من دیده اگر هم برود
چشم دل در عقبِ سر نگران دارد یار
لاله رو هست ولی داغ غمش نیست به دل
كی سر پرسش خونین جگران دارد یار؟
گو دلی باشدش آن یار و نباشد با ما
اینش آسان بود ای دل، اگر آن دارد یار
می رود خوانده و ناخوانده به هر جا كه رسید
تا مرا در به در و دل نگران دارد یار
داور دادگری هم به عوض دارم من
گر همه شیوه ی بیدادگران دارد یار
خواجه شاهد نپسندد مگر آتش باشد
«شهریارا» ره دل زد مگر آن دارد یار
شهریار
گؤنده ر بؤلوم لر: استاد شهریار