ای آفتاب هالهای از روی ماه تو
مه برلب افق لبهای از كلاه تو
لرزنده چون كواكب گاه سپیده دم
شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو
كی میرسی به پرچم خونین چون شفق
خورشید و مه سری به سنان سپاه تو
ای دل فریب جادوی مهتاب شب مخور
زلفش كشیده نقشهی روز سیاه تو
شاها به خاكپای تو گلها شكفتهاند
ما هم یكی شكسته و مسكین گیاه تو
من روی دل به كعبهی كوی تو داشتم
كمد ندای غیب كه این است راه تو
یك نوك پا به چادر چوپانیم بیا
كز دستچین لاله كنم تكیهگاه تو
آئینه سازمت همهی چشمهسارها
وز چشم آهوان بنوازم نگاه تو
بعد از نوای خواجهی شیراز شهریار
دل بستهام به نالهی سیم سهگاه تو
"شهریار"
گؤنده ر بؤلوم لر: استاد شهریار