بولود قاراچورلو متخلص به سهند شاعری مراغه ای و ازشاعران مبارز و انقلابی و از فداییان نهضت دموكراتیك(به رهبری پیشه وری) آذربایجان است كه درآن سوی مرزها بسیارشناخته شدهتر از ایران میباشد. وی صاحب شاهـكار«سازمینسؤزو»(نوایسازِمن) است كه ازآثار بسیار زیبا و بدیعِ ادب آذربایجان و ایران زمین میباشدكه اثرجاودانه از فولكلور ملّی ـ مردمی آذربایجان بهشمار است و به زبانهای مختلف بهچاپ رسیده است.
شهریار، درمورد سهند میگوید: سهند یك شاعرِ آزاده بود وآن خوی واخلاقیكه سهند داشت، درهیچكس نبود
ادامه مطلب...
در قرن بیستم یكی و شاید پرفروغترین ستاره آسمان شعر ملی مبارزی آذربایجان بولود قارا چورلو پسر مطلب در سال 1926 در مراغه در یك خانواده كارگری به دنیا آمد پدر مادرش اسم فرزندشان را بولود (ابر) گذاشتند آنها با انتخاب این اسم شاید نمیدانستند این ابر كوچك روزی ابری پرباران خواهد بود و گلشن شعر آذربایجان را آبیاری و پرگل خواهد كرد. در ترسناكترین زمان استبداد رضاخان یعنی زمانی كه هویت ملی مدنی ملت آذربایجان مورد تاخت وتاز و توهین بود بدنیا آمد و پا گرفت. او با اینكه در مدرسهای كه در آن با زبان مادریاش نوشتن خواندن و حتی صحبت كردن ممنوع بود از زمان ادراك شروع به گفتن شعر به زبان مادریاش كرد. و تا آخر عمر بدون توجه به این شرایط سخت در راه هویت، زبان، تاریخ و مدنیت خود بدون خستگی فریاد كشید، و قلم زد بولود در دوران جوانی به خاطر شرایط سخت خانواده بدون اتمام متوسطه، برای كمك به خانواده وارد بازار كار شد. در1940 با اشغال ایران توسط متفقین و برچیده شدن موقتی استبداد رضاخان در آذربایجان حركتهای ملی دمكراتیك به راه افتاد. بولود جوان مثل خیلیها همراه این حركت شد اولین شعرش در مجلس شاعران در تبریز خوانده شد.
تاریخلر بویونجا ائی بؤیوك وطنیاغییا دوشمنه اییلمه دین سن
بوگون طبیعتدن ایلهام آلدیم من
گئچدی سحر واقتی بو سؤز اوركدن
اینسانا روح وئره ن دیلینه آلقیش
در این سالها حكومت ملی(به حكومك پیشه وری) تشكیل شده در آذربایجان در عرض یك سال بسیاری از خواستههای مردم را به جا آورده بود اما آنهائی كه مسائل دنیا را از دیده خود مینگریستند نتوانستند این موفقیت را تحمل كنند و آذربایجان تازه جان گرفته را فدای افكار استبدادی خود كردند. و این دولت مردمی نوپا از هم پاشیدند. اما آذربایجانسوخته مثل اجاقی گداخته خاموش نشد. شرایط سختزندان و غربت هر چه بیشتر و روز به روز باعث جان گرفتن شعورملیسهند شد او در سالهای1953ـ1951 دو منظومه یكی «آراز» و دیگری «خاطره» را نوشت او در این منظومهها با درد دل از آرزوهای بر باد رفته از قحطی خلق و حیات سخت و دولت از دست رفته در آذربایجان و حاكمیت ظلم و جور و نتیجه تاریخ شوم دو تكه شدن سرزمین خود و از اینكه اگر یك ملت به زبان خود نخوانده و ننویسد چه بلاهایی بر سرش خواهد آمد سخن گفته است شاعر منظومه آراز را با این شعر شروع میكند.
در سال ۱۳۳۲ پس از آزاد شدن سهند و دوستانش از زندان كودتای ۲۸ مرداد برای سرنگونی دولت مصدق رخ داد. در این سالها سهند با دوست نزدیك و صمیمی خود فرزانه در تهران زندگی میكرد.او با راهنمائی دوستش با فولكلور و خصوصاً كتاب دده قورقود الفت گرفت و در این ماهها شعر حیدربابایه سلام محمدحسین شهریار برای او منبع الهامی شد، سهند هم ده ده قورقود را شروع به نظم كشیدن كرد.
در سال 1953پس از آزاد شدن سهند و دوستانش از زندان فاجعه كودتای ضد دمكراتیك با همكاری آمریكا، انگلیس و دربار ایران برای سرنگونی دولت مردمی مصدق رخ داد. این كودتا در ایران و آذربایجان خفقان ملی اجتماعی را چندین برابر افزایش داد و نفسها را در سینهها محبوس كرد در این سالها سهند مانند شخص عادی با دوست نزدیك و صمیمی خود فرزانه در تهران زندگی میكند او با راهنمائی دوستش با فوكلور و خصوصاً شاه ادب آذربایجان «ده ده قورقود بویلاری» الفت گرفت و روز به روز این انس افزایش یافت در این ماهها شعر معجزهای حیدربابا یا سلام شهریار باز سهند را روحی تازه بخشید و برای او منبع الهامی شد سهند هم ده ده قورقود بویلاری را شروع به نظم كشیدن كرد، او با ثابت ماندن ماجراها و داستانهای این منظومه برای هر داستان یك آغاز و پایان اضافه نمود در این اضافات شاعر احساسات ملی تاریخی، اجتماعی و فلسفی خود را به قلم میكشید با كامل شدن این داستانها و نوشتهها در فكر چاپ و گسترش آن برمیآید اما در شرایط سخت آن زمان این فكررا عملی ساختن آسان نبود و هیچ چاپخانهای برای انتشار یك اثر تركی حاضر نمیشد با تلاش زیاد یك چاپ خانه به شرط چاپ و انتقال شبانه آن از چاپ خانه موافقت میكند اولین جلد آن با درج نشدن تاریخ چاپ در روی آن به بازار میآید دوست شاعرش فرزانه در مقدمه این كتاب چنین می نویسد «شاعر بزرگ و صاحب سخن این كار را به بهترین نحو به جای خود رسانده است با در نظر گرفتن ذوق و احساس خواننده در آن هیجان غم و شادی بدیع آفریده و یك اثر اجتماعی عرضه كرده و باوفادار ماندن به ساختار اصلی و اسلوب و خصوصیات سخن در جای خود استعداد خویش را نشان داده و به دریای بیافق ذوق انسان راه یافته است شاعر برای زنده كردن احساسات و معنای جا گرفته در داستانها و همچنین روبرو كردن آنها با مسائل اجتماعی و فلسفی در اول و آخر اثر یك مقدمه و خاتمه آورده است این اضافات منظومه را بدیع و از جهت فكر چندین برابر ارزشمند و خیال را به پرواز میدارد در هر سطر و هر صفحه منظومه عشق شاعر به سرزمین مادری خلق ملت و تاریخ پرافتخار خود دیده میشود.
بو توپراغدا بو دیاردا
اسیرلردن اسیرلهره
السیزلری تالامایام
تؤپوردؤیون یالامایان
دیللرینه یالان گلمهز
حق یولوندان اوز چئویرمز
ظولمكارا بونیین ایمهز
دالیسینی دوشمن گؤرمهز
دیشی اصلان
قوچ ایریلر
قافلان كیمی
یووا سالمیش
بو داغلارین یایلاقلارین
جیران قاچار اولاقلارین
تورپاغلاری قاریشیقدیر
بابالارین تورپاغیلای
در این دفترها آهنگ وموسیقی به كار رفته برای به نظم درآوردن داستانها از یك طرف و وابسته بودن شاعر به هویت ملی و به ملت خود از طرف دیگر شاعر را از همه چیز آشكارتر به عنوان فریاد گر ملت خود ودر سیمای یك عاشق حق جلوهگر میكند.
در حالی كه جلد اول داستانهای «ده ده قورقود» سازمین سوز و آن زمانها نشر وبعدا تجدید چاپ هم شد وحتی در تركیه و باكو چاپ و منتشر گشت، اما جلد دوم آن یعنی «ده ده مین كیتابی» تا امروز هم رویی روشنائی ندیده شاعر در جلد دوم شش داستان از داستانهای ده ده قورقود را به نظم كشیده است و در پایان و شروع آنها نیز مقدمه و خاتمهای آورده است و خصوصا در پایان اثر در خاتمه آورده شده آن سخنپردازی خود را به نحو احسن به نمایش گذاشته است.
بعد از كودتای 1953 بسیاری از عمر خود را بالاجبار در تهران سپری كرد فقط به نظم كشیدن داستانهای حماسی ده ده قور قود كفایت نكرد بلكه این سالها پر مؤثرترین سالهای زندگی او شد در این سالهای سخت از یك سو جوابهای دندانشكن كسانی كه زبان او را نادیده میگرفتند و بر تاریخ ملی و هویت او به چشم حقارت مینگریستند و از سوی دیگر به عنوان یك منادیی انسانیت وحقیقت از ویتنام گرفته تا اسپانیا و كوبا از مبارزات مردم در آن سرزمینها حمایت میكرد و آنها را میستود و به آنهایی این آزادیخواهی مردم را به خون و خاك میكشیدند بیزاری میجست. او در شعر «بیر مزار بویدا یئر سوراغیندا» (در پی زمینی به اندازه یك گور) آنهائی كه ملت و ارزشهای ملی او را زیر سئوال میبردند در مقابل آنها میایستد و مقابله با آنها را چنین به تصویر میكشد:
اوخودوم دیرچلدیم آیاغا قالخدیم
شیشمك اولوب چاخدیم
ولكانا دؤندوم
بولود تك كیشنه دیم سئل اولوب آخدیم
كؤكسو داغ دالغالی اومانا دؤندوم
وارلیغیمی دانانا قلبزنلره
یامان یاخالاشدیم یامان ووروشدیم
یالان پالانلارین تاپشیردیم یئله
حاقسیزلیغا قارشی یامان ووروشدیم
اورهك سؤزلریمی حاق سؤزلریمی
قایا كیمی دوشمن كؤكسینه ووردوم
قصبكارا جومورد بابالار كیمی
گاه قان قوسدوربان گاه قان اوتوردوم
الیمدن زینهارا زارا گلنله
كؤپك كوشگوتیلر ایت بیراخدیلار
حاق سوزیمه جاواب وئرمه ینلر
قدره قوللانیب غمه تاخدیلار
گوجوم گوجلرینه چاتانمادیقدا
هر طرفدن منی دوره له ییبلر سونگونو بؤیریمه سانجیب آدیما
وطنسیز دئدیلر نهلر دئدیلر
یئنه ده داغلار كیمی دوردوم دایاندیم
نه چكیندیم نه ده چاشدیم
محكمهلرینی ایلنجه ساندیم
دنیز كیمی جوشدوم كوكرهدیم داشدیم
آیاغی كوندلی قوللاری باغلی
سسیمی اوجالتدیم آچدیم دیلیمی
اورهیی قوربالی سینهسی داغلی
دئدیم هر دردیمی هر نیسگیلیمی
چوخ یاخشی بیلیرسیز فیریلداقچیلار
من نه وطنسیزم نه ده گؤبه لك
دوغما دییاریم وار بؤیوك ائلیم وار
منیمدیر هم كئچمیش هم ده گله جك
شعر «طالعیمه باخ منیم» (در مورد هویت ملی) خیلی پرمعنا و پربار است سهند در این شعر یك انسان محروم ازحق ملی و محروم از زبان مادری را چنین به تصویر میكشد:
طالعیمه سن باخ
دوشونجهلریم یاساق
كئچمیشیمدن سؤز آچماغیم یاساق
آتا بابامی آدین چئكمهییم یاساق
آنامدان آد آپارماغیم یاساق
بابا دییاریم ایسه
پیتراق پیتراق بیلیرسن
دوغولاندا بئله
اؤزوم بیلمییه بیلمییه
دانیشماغیم دا یاساق ایشیم یاساق
و این چنین از سال 70ـ1960 سهند در شعر مبارزی آذربایجان جنوبی برای خود جائی ویژه پیدا میكند در این سالها با رفت و آمد پروفسور رستم علیاف به ایران زمینه منتشر اشعار در آذربایجان شمالی توسط ایشان فراهم میشود بارزترین بخش دیوان سهند جائی است كه سهند به شاعران و ادیبان شمال آذربایجان شمالی نامه نوشته است او اولین، دومین و سومین اشعار ارمغان خود رابه واسطه رستم به آن طرف میفرستد و از آنجا در جای خود جواب برای نامههایش میگیرد دوستی، برادری و در چشمهای این منظومه یعنی در نامهها، آرزوها خواستهها حسرتها و ناله از هجران به روشنی دیده میشود در بین نامههای این منظومه سهند نامهای به شهریار كه همیشه احترام او را نگه میداشت مینویسد و یا به گفته خود در خانه شهریار را میزند. شهریار به نامه سهند با مجموعه معروف «سهند» جواب میدهد این دو نامه نه تنها دو شاعر را به هم نزدیك میكند بلكه بر روحشان بلندا بخشیده، در نوشتههای سهند عرفان كاملاً جان میگیرد، افتخار و غرور شهریار به ارث كلاسیكمان بیشتر میشود و نگاه او به خویشتن افزونی مییابد شاعر در ارمغان سوم ملاقات با رستم علیاف و درد دل با او را چنین به تصویر میكشد:
داغیوی گؤرمهییم رستم قارداش
غریبه دادیم آدوردون
دوغما وطنیم ده دوغما ائلیمده
منی غریب گؤروب حالیمی
بیر عؤمور دردیمی گیزلی ساخلادیم
اودلاندیم آلوووم اوزومی یاخدی
اودوما سوسهپهن اولمادی بیرجه
گؤزلریمین یاشی ایچیمه آختی
حكیم سیز قایقی سیز داوا درمانسیز
سیملهدی سومییه ایشلدی یارام
اوزومه باغلاندی بوتونقاپیلار
اوزومدن ال اوزدوم كسیلدی چارام
چوخلار باشیم اوسته گلدی سوروشدو
لاكین احوالاتیمی سوران اولمادی
دردیمی یانیغمی سوران چوخ اولدی
آنجاق یانیخماری گؤزی دولمادی
نه بیلیم لازیم مولاحیظهلر
یالنیز قورخوردمادی سنی
قارداشیم
ائلین امهیی حالالین اولسون
و بختیار وهاب زاده در شعر«سهنده مكتوب» چنین به سهند جواب می نویسد:
قارداش عینی دردی قارداشلاریلا
اؤ آجی فریاد لار شیرین نفسلر
منیم ده كؤلومون آهی نالهسی
قارداشیم تبربزدن گلن بو سسلر
باكی نین سسی دیر باكی نین سسی
دئییرسن یاری یا بؤلوننلری
دردینی دونیادا بیر بیلمه ین یوخ
بیزده بولوشموشوق آنجاق بودردی
اوجا كورسولردن بیر سؤیلهین یوخ
ییخلار گریدن اتیلی ئین
تكانی یاراداق اؤزوموز گرهك
یئنهده اولارین (همن خاك) اگر
بییز اؤز ایچیمیزدن ایته لنمهسك
خیردا تپهلری سئللر اویاندا
اسهر بو حملهیه داغلاردا زاغ زاغ
بیز اؤز اؤز در دیمیزه آغلامایاندا
بیزیم یئریمیزه كیم آغلییاجاق؟
گوناهكار توتمایاخ بوردا هئچ كیمی
آیریلدیق بیز غونچه غونچه
چوخ واقت اؤزومیزی به یه نمه میشدیك
بیز دئدیك فیلان كسه گرهك اوخشایاك
یاندی اؤز باغریمیز فیلكیر چشمه میز
اؤزگه باغلارینی سوواردیق آنجاق
سالدیق اؤزوموزی اؤزوموز گؤزدن
كؤلیله اوینادیق ال چكیب كؤزدن
كؤلگهلر نور آلدی شفقیمیزدن
گونش بیزیم اولدو سحر اؤزگهنین
هله تانیماییر دویماییر بیزی
اؤز شهریم منیم اؤز كندیم منیم
كیمسهدن اوممایاق طالعیمیز
اؤزوموزدن اومماق سهندیم منیم...
«گردآورنده – ج-فارابی»
گؤنده ر بؤلوم لر: بولود قاراچورلو(سهند)مراغه