اللرده گزمه یین بیر كیتاب كیمی
كیمسه یه مست ائدن آل شراب كیمی
آخیب هر باده یه دولمایین قیزلار
*
اوینار قهقهه نیز شیمشكلر كیمی
عنوان سیز اولمایین كولكلر كیمی
قار آلتیندان چیخان چیچكلر كیمی
وعده سیز گؤیریب سولمایین قیزلار
*
سیرز بیر قاییق سیز ، طالع دنیز دیر
او بعضن بولاندیق بعضن تمیز دیر
طالع عاغلینیزدیر ، دوشونجه نیز دیر
طالعین قاییقی اولمایین قیزلار
گؤنده ر بؤلوم لر: زندگی نامه ممد اراز
ممد ابراهیموو در 14 اكتبر سال 1933 میلادی در روستای «نورس» در منطقه «شاه بوز» جمهوری خود مختار نخجوان متولد شد.
نام شعری او «آراز» بر گرفته از نام رودخانه ای است كه به هنگام تقسیم شدن آذربایجان در 185 سال پیش، به مرز جدا كننده آذربایجان كنونی و ایران تبدیل شده است.آراز دانش آموخته دانشكده جغرافیا در موسسه علوم تربیتی جمهوری آذربایجان در فاصله سال های 1950 تا 1954 است.
پس از آن او سال های 1961 تا 1963 در ویراستاری انتشارات معارف در باكو كار كرد و در سال های بعد در مجله ادبی الدوز و روزنامه ادبیات و اینجه صنعت مشغول به فعالیت شد.
او افتخارات زیادی را از آن خود كرده است كه از جمله آنها: قهرمان كار فرهنگی، جایزه برجسته جمهوری، شاعر مردمی و جایزه استقلال را نام برد.
از آثار او می توان به «نغمه عشق»، «پدر سه پسر»، «دنیا از آن تو، دنیا از آن من» و «صدای نوشته شده روی صخره ها» اشاره كرد. ممد آراز در اول دسامبر سال 2004 در باكو در گذشت
گؤنده ر بؤلوم لر: زندگی نامه ممد اراز
دكتر هئیت به موازات مطالعات و تألیفات پزشكی در تورك شناسی و فلسفه و اسلام شناسی نیز صاحب مطالعه و اهل نظر است و بعد از انقلاب اسلامی با همكاری چند نفر از دوستان صاحب قلم خود، مجله وارلیق را به زبان های تركی و فارسی منتشر نموده و در زمینه تورك شناسی شخصأ بیش از صد مقاله معروف در رابطه با زبان تركی در این مجله نوشته است.
یكی از تلاش گران مجله « وارلیق » در راه اندازی و انتشار آن، بولود قره چورلو « سهند » بود كه مدت كوتاهی پیش از انتشار اولین شماره آن درگذشت. به همین جهت مدت ها دوستان مجله وارلیق در نظر داشتند كه نام مجله را « سهند » بگذارند ولی با پیشنهاد حمید نطقی به وارلیق تبدیل شد. استاد شهریار در پیامی كه به مجله فرستاد آن را « آزادلیق قوشو وارلیق » ( وارلیق پرنده آزادی ) خواند.
اولین شماره وارلیق به سردبیری حمید نطقی و به مدیر مسئولیتی استاد جواد هیئت در اردیبهشت ۱٣۵٨ انتشار یافت، در همان شماره، خود را ارگان رسمی انجمن آذربایجان نامید، هرچند مقالاتی هم به زبان فارسی منتشر می كرد ولی بیشتر نوشته ها به زبان تركی آذری و اغلب پژوهشی و علمی بودند. استاد هیئت همواره به دوستان و یا مقامات دولتی یادآور می شد كه من یك آذربایجانی ترك و ترك زبان هستم. زبان مردم آذربایجان تركی است و آذربایجان نام سرزمینی آنان است. هرچند استاد هیئت یكی از شخصیت های برجسته و چند وجهی جامعه آذربایجان و متخصص در علوم پزشگی است ولی سخن گفتن پیرامون ایشان بدون پرداختن به مجله وارلیق امكان پذیر نیست زیرا انتشار این مجله در طول این سال ها همواره مهر و نشان استاد هیئت را با خود داشته است. بنابرین نام و نشان استاد با مجله وارلیق یكی شده، جدایی آن دو قابل تصور نیست.
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه و دوسال اول رشته پزشكی را در ایران گذرانده و به استانبول رفت و پس از اخذ دكترای پزشكی، دوره تخصصی جراحی را در استانبول و پاریس به پایان رساند و در سال ۱۳۳۱ به ایران بازگشت. در مدت ۴۸ سال طبابت و جراحی در تهران ، به تدریس و تألیف كتاب ها و مقالات جراحی پرداخت و در فاصله سال های ۵۵ ـ ۱۳۴۳، مجله دانش پزشكی را منتشر نمود. ( در این مجله بیش از پنجاه مقاله علمی به قلم او چاپ شده است ).
در كنار جراحی عمومی، جراحی قلب را آغاز كرد و در سال ۱۳۴۱ برای اولین بار در ایران موفق به انجام جراحی قلب باز شد و پدر قلب كشور نام گرفت،. در سال ۱۳۴۷ اولین عمل پیوند كلیه را در تهران و اولین پیوند قلب سگ ها را در ایران با موفقیت انجام داد. ( دكتر ابتدا روی سگ ها كه تا آن زمان در كشور ما بی سابقه بود ماشین قلب و ریه مصنوعی را به كار گرفت و بعد از عمل جراحی روی ۲۵ سگ در بیمارستان شهربانی ماشین فوق الذكر را در جراحی قلب انسان با موفقیت به كار برد. )
از سال ۱۳۴۲ به نمایندگی ایران در « انجمن بین المللی جراحی » و از سال ۱۳۶۲ به عضویت « آكادمی جراحی پاریس » انتخاب شد. تا كنون بیش از ۲۵ مقاله و سخنرانی از او در كنگره های بین المللی جراحی به زبان های فرانسه، انگلیسی در مجلات معتبر پزشكی خارجی چاپ شده است.
ازسال 1367 نیز بعنوان مدیر گروه جراحی دانشگاه آزاد بوده است
مرگ:
استاد در سال های گذشته عمر خود تعدادی از رفقای بسیار نزدیك و همراه خود را در مجله « وارلیق » از دست داده بود. در این سال ها شمع عمر استادان حمید نطقی، محمد علی فرزانه، پیر هاشمی، سرداری نیا، علی كمالی، بیگدلی، منظوری خامنه، زهتابی و دیگر دوستان و هم رزمان یكی پس از دیگری به پایان رسید كه تاثیر بسیار فراوانی در احساس تنهایی استاد گذاشت. در نتیجه عمر پر بار، پر تلاش، پیگیر و خستگی ناپذیر استاد در ۲۱ مرداد ماه ۱٣۹٣ در شهر باكو پایتخت جمهوری آذربایجان به پایان رسید و چشم از حهان فرو بست
اثار:
سیری در تاریخ زبان و لهجههای تركی (۱۳۶۵)
ترومبوز و قلبیت و درمان آن (۱۳۳۵)
نگاهی به تاریخ ادبیات آذربایجان (دوجلد)
مقایسه اللغتین مقایسه فارسی و تركی (۱۳۶۲)
زبان وادبیات تركی آذربایجان در قرن بیستم (گزارش به تركی استانبولی در چهارمین كنگره بینالمللی توركولوژی - استانبول ۱۳۶۴)
نگاهی به تاریخ و فرهنگ تركان (۱۳۶۵)
آذربایجان شفاهی خلق ادبیاتی (۱۳۶۷)
ادبیات شناسلیق (۱۳۷۴)
خلاصه تاریخ فلسفه غرب
كناب نگاهی به تاریخ و فرهنگ تركان مدتهاست در دانشگاههای تركیه و آذربایجان بعنوان كتاب درسی معتبر تدریس می شود این كتاب در باكو به خط كریل نیز چاپ شده است.
از هفت جلد كتاب درباره توركولوژی پنج جلد آن در باكو و یك جلد ( نگاهی به تارخ و فرهنگ تركان ) در آنكارا ازطرف وزارت فرهنگ به تركی استانبولی به چاپ رسیده است. علاوه بر این دكتر هئیت ، مقالات علمی از تحقیقات خود را درباره توركولوژی ، تركی سنقر، تركی خلج و تركی خراسانی تهیه و در كنگره های جهانی توركولوژی ارائه نموده و به عضویت فرهنگستان زبان تركیه انتخاب شده است .
دكتر هئیت از طرف دانشگاه های استانبول، باكو و نخجوان عناوین دكترای افتخاری و پروفسـوری دریافت نموده و سال هاست به عنوان یكی از مراجع ترك شناسی در جهان شناخته شده است. دكتر هئیت هنوز هم به فعالیت جراحی و فرهنگی ادامه می دهد.
گؤنده ر بؤلوم لر: زندگینامه دكتر جواد هیئت
یكی از
رسومات باستانی مردم آذربایجان كه به صورت سفرة هفت سین وارد فرهنگ مناطق
دیگر شده، رسم «باجا قاباغی دوزمك» (آراستن پیش روزن) می باشد. در زبان
تركی به پنجره یا روزن دیوار «باجا» نیز گفته میشود. تركان قدیم بر این
اعتقاد بودند كه در عید نوروز، روح اجدادشان به خانة خود سركشی میكنند و
از طریق باجا وارد خانه میشوند. از این رو برای خشنودی روج اجداشان، این
سفره را در مقابل همان باجا پهن میكردند. با توجه به تقدّس عدد هفت در
میان مردم آذربایجان، هفت عنصر از عناصر مقدس در این سفره چیده می شود.
آنان انواع خوراكیها را كه هر یك نماد و سنبلی از موضوعات مرتبط با زندگی
است در آنجا قرار می دادند تا روح اجدادشان بادیدن آنها راضی و خشنود گردد.
اجزاء این سفره عبارتند از:سو (آب. رمز بقا)، سمنی (سمنو. نماد سبزی شدن و
تجدید حیات) ، ساریمساق (سیر. رمز سلامت) ،سوجوق( شیرینی. نماد شیرینی)،
سونبول (سنبل. نماد بركت زندگی) سوماق (سماق. نماد طعم زندگی)، سیركه
(سركه. نماد رفع مزاج بد در انسان)
از آنجاكه
آذربایجان در منطقة معتدل شمالی واقع شده و به مراتب فصل زمستان در آن
طولانی تر است و تمام شدن زمستان به جشن و پایكوبی می پرداختند
فهم آداب
مربوط به نوروز در آذربایجان بدون توجه به مفاهیم پیرامون زمستان ناكافی
خواهد بود. آنچه كه موجب عظمت و زیبایی عید نوروز در آذربایجان می شود،
شكوه مفهوم زمستان و طرز مواجهه با آن است. به تعبیر دیگر آمادگی برای عید
نوروز بیشتر از خود این جشن اهمیت و تنوع دارد. این نكته را نیز باید درنظر
گرفت كه عید نوروز بیشتر یك آیین دینی و اساطیری بوده و به مرور زمان به
یك رسم فرهنگی و اجتماعی تبدیل شده است.
طبق بیان كتاب «بندهش» از
كتب مقدس زرتشتیان، سال به دو فصل تابستان (7 ماهه) و زمستان (55 ماهه)
تقسیم می شود. صرفنظر از اینكه در این تقویم فصلی به نام بهار وجود ندارد،
این نكته حائز اهمیت است كه زمستان از آنچه كه امروزه طول آن سه ماه دانسته
می شود، بیشتر و مؤثرتر بوده است. از آنجاكه آذربایجان در منطقة معتدل
شمالی واقع شده و به مراتب فصل زمستان در آن طولانی تر است، باورهای مردم
نیز این نكته تأیید می كنند
در زبان مردم آذربایجان به زمستان «قیش»
گفته می شود. فصل زمستان در آذربایجان در معنای اخصّ دو ماه است كه به این
دو ماه «چیلله» گفته می شود. چیلله در آذربایجان از صبح بعد از «چیلله
گئجه سی» یا «شب یلدا» آغاز می شود. چیلله در زبان تركی از فعل «چیلمك» یا
«چیلماق» به معنای كشیده شدن، دیوانه شدن می باشد. این موسم به دو قسمت
«كیچیك چیلله» (چلّة كوچك. از اول دی تا دهم بهمن) و «بؤیوك چیلله» چلّة
بزرگ. (از یازدهم بهمن تا سی بهمن) تقسیم می شود. در باور مردم آذربایجان
آب و هوا و دمای هوا و نوع سرما در هر دو چیلله متفاوت بوده و تعابیر بسیار
زیبایی در فرهنگ این مردم وجود دارد
معمولاً پایان چیلله در مناطق
مختلف با مراسم و آیینهای مختلف همراه است. یكی از این مراسم «چیلله قاچدی»
(چلّه گریخت) است كه در آن شب آخر بهمن ماه آتشی روشن كرده و از روی آن می
پرند و می خوانند: «چیلله قاچدی ها چیلله قاچدی گؤتو یوخ ایدی قویدو
قاچدی» (چلّه گریخت آی گریخت. دل نداشت و آی گریخت) در جاهای دیگر ایران
نیز همچون میان قشقاییان این مراسم به نام «چیلله بِدَر» انجام می شود. پس
از پایان دو چلة بزرگ و كوچك، ماه اسفند یا آخرین ماه زمستان انجام می شود
كه در آذربایجان به آن نامهای «بایرام آیی» ، «آلاچیلله»، «بوز آی» و
«بوغای» ، «آلاچاپو» می گویند. در گویشهای دیگر زبان تركی نیز این ماه با
نامهایی چون «بیردین»، «سیغین» ، «قیش قیران» و «قیشقی قوران» نامیده می
شود
مهمترین روز در این ماه روزهای چهارشنبه هستند. چهارشنبه در
لهجه های مختلف زبان تركی با نامهای «ائشمه بازار»،«اگیرمه» ، «ایشیقلی»،
«باراس» «تاباق بازاری»، «گؤبكلی» و «چرشنبه» نامیده می شود. هر كدام از 4
چهارشنبة ماه اسفند بدلیل تقدس چهار عنصر آب، آتش، خاك، باد و به نامهای
مختلف «سو چرشنبه سی» (چهارشنبة آب. بمناسبت ذوب شدن یخها و جاری شدن آب)،
«اود چرشنبه سی» (چهارشنبة آتش. بمناسبت دمیده شدن گرما بر خاك و رویش)
«یئل چرشنبه سی» (چهارشنبة باد بمناسبت وزش باد ملایم بهاری) و «توپراق
چرشنبه سی» (چهارشنبة خاك تقدس به بركت دادن زمین) نامیده می شود. چهارشنبة
آخر سال را قارا چرشنبه (چهارشنبة سیاه) نیز می نامند چرا كه در این روز
به سر مزار مردگان می روند. «قارا» در این تعبیر به جهان زیرین اشاره دارد
در
زمان سابق هر كدام از این چهارشنبه ها به یاد همان عنصر مقدس كه نام همراه
چهارشنبه است، مقدس شمرده می شد. در هریك از این چهارشنبه ها آتش بزرگی می
افروختند، تمامی مردم بر گرد آن جمع می شدند و به نیایش خدا می پردازند
چهارشنبة آخر سال بسیار مهمتر است چرا به باور و اعتقاد نیاكان ما آب، آتش و
باد به مهمانی خاك رفته و در معبد او جمع می شوند و روزهای سخت، زمستانی
را كه توام با قحطی و فلاكت و سختی بوده،بر او عرضه میدارند و الهة خاك را
به بیداری دعوت میكنند. این چهار الهه دست در دست همدیگر این شعر را می
خوانند كه
سو گلدی ها، اود گلدی ها، یئل گلدی
(آب آمد، آتش آمد، باد آمد)
تزه عؤمور - تزهتاخیل ایل گلدی
(عمر تازه، روییدنی و سال تازه آمد)
آنها
به این ترتیب دنیای روشنایی ها را به مردم به ارمغان می آورند و مردم نیز
با دیدن این وضعیت بهجشن و پایكوبی در طبیعت می پردازند. در صبح روز
چهارشنبة آخر سال مردم از روی آب می پرند و برای روزهای خوب آرزو می كنند.
در مراسم پریدن از روی آتش نیز كه بیشتر پس از غروب آفتاب انجام می شود،
هنگام پریدن از آتش می گویند:
آتیل ماتیل چرشنبه بختیم آچیل چرشنبه
(بپر بپر چهارشنبه. بختم باز شو چهارشنبه)
از
دیگر آیینهایی كه پیش از فرارسیدن نوروز در آذربایجان برگزار می شود می
توان به مارال اویونو، قودو قودو، كندیرباز، كوسا كوسا یا تَكه تَكه اشاره
كرد. همة این آیینها به صورت نمایشی بوده و پیش از پایان زمستان انجام می
شود. نمایش كوسا كوسا یا تَكه تَكه در واقع این رقص نمایشی و این دوره
گردانی كه همانند رقص عمونوروز است، به نوعی بیانگر آمادگی برای فرارسیدن
نوروز می باشد. در واقع مجری این نمایش كه آن را در آذربایجان با نامهای
سایاچی «تكمچی» و یا «تكه چی» می شناسند، عروسكی به شكل بُز درست كرده و آن
را در روستاها گردانده و نغمه های نوروزی سر می دهد. شخصیت بُز در این
نمایش بازمانده شخصیت قدیمی «اؤكوز» (گاو نر) است كه نماد تولید و بركت در
كشاورزی است. در واقع عید نوروز به نوعی بزرگداشت این حیوان بوده است كه به
مرور زمان جای خود را به بُز داده و احتمالاً این تغییر پیش از اسلام و در
زمان ساسانیان رخ داده است. از سوی دیگر نمایش «كوسا كوسا» پرده ای دیگر
از ستیز خیر و شر است.
برخی آیینهای مردم آذربایجان به نوعی بیانگر
بخت آزمایی پیش از پایان سال می باشد كه از میان آنها می توان به «قولاق
فالی» یعنی فال گوش ایستادن و «شال ساللاما» یعنی آویختن شال اشاره كرد. در
اولی دختران بویژه دختران دم بخت پشت در گوش می دهند و از سخنان رهگذران
سرنوشت خودرا در سال جدید حدس می زنند. در دومی نیز كه در شب چهارشنبة آخر
سال برگزار می شود، جوانان و بخصوص تازه دامادها شالهایی به رنگ قرمز را از
سوراخهای پشت بامها به داخل خانه ها می اندازند و صاحب خانه نیز جورابی،
پیراهنی و ... به آن می بندد.
رسم سمنو پختن نیز یكی یگر از آیینهای
دیرین مردم آذربایجان است. این رسم كه در آن معنای زنده شدن با توجه به
ویژگی گندم نهفته، همراه با نغمه های خاص انجام شده و در آن آرزوهای نیك
تداعی می یابن
گؤنده ر بؤلوم لر: سفره هفت سین (باجا قاباغی دوزمك)
با جمع بندی نظر افراد مختلف كه در زیر اورده شده اند ریشه نام اذربایجان در كل بصورت زیر است :
آز - آس (از اقوام باستانی تركان)
ار - یر (جوانمرد)
بای - بَی (بزرگ)
جان - گان (یكی از پسوندهای مكان تركی)
بطور كلی به معنی محل زندگی آز جوانمرد و بزرگ
نام و ریشه اذربایجان از نظر افراد مختلف:
_نام و ریشه آزربایجان(آذربایجان) از نظر "میر علی سیدف"
میر علی
سیدف دانشمند بزرگ تورك نام آزربایجان را وابسته به عوامل اسطوره ای و
اعتقادی دانسته و این واژه را چنین تفكیك و توجیه می كند.
آز:
نیت خیر٬ سود٬ منفعت و نیز نام یكی از طوایف بزرگ تورك كه در كتیبه های
دشت اورخون نام آنها به كررات آورده شده است٬ حتی برخی معتقداند نام قاره
آسیا از نام این قبیله كه در اكثر نقاط آن پراكنده شده بودند گرفته شده
است. لغت آز در نام روستایی باستانی به نام «هاس» و یا «آس» متعلق به 4
هزار سال پیش برجا مانده است
ار:
مرد٬ انسان٬ جوانمرد. این واژه در آخر نام های طوایف تورك دیده می شود.
تاتار (مرد تات. در اینجا غیر مسلمان)٬ خزار٬ قاجار٬ ماجار
در
توركی باستان پسوند (ار) به آخر اسم می چسبیده و شخصی را منتصب به آن می
كرد. همان پسوندی كه در توركی مدرن معادل پسوند (لی) یا (لو) می باشد.
آز
هم نام قومی كه در آزربایجانهای كنونی و شرق توركیه سكونت داشتند و بر
آنجا حكمرانی می كردند می باشد. كه كلمه از+ار می شود (آزار) یا همان" آزر"
امروزی.
تركیب
دو واژه ی آز و ار یعنی «آزار» به معنای مرد خوش نیت و به طور مجازی یعنی
قبیله با بركت٬ این واژه به گونه ای دیگر در نام رود تاریخی منطقه
آزربایجان یعنی «آرآز» به حیات خود ادامه میدهد. در مناطق روستایی اهر این
واژه را «ارآز» تلفظ می كنند.
بای: كلمه بای در زبان توركی به معنی بیگ٬ غنی، صاحب، سرور، محتشم، ثروتمند، مقتدر، توانا٬ توانگر٬ حاكم ٬ دانا٬ و .... است.
گان (قان): پدر٬ خان٬ شاه و سرور و معانی از این دست را می رساند
پسوند
توركی "جان" ، "-غان- " ،"-قان- "، "-گان- "، "-كه ن- " نشان دهنده جا،
مكان و محل های جغرافیائی است. مثلا در مورد چالاقان (نام جزیره ای در
دریاچه اورمیه) به معنی محل زندگی طائفه چالا می باشد. چند نمونه دیگر
استفاده از این پسوند: ورزقان، گوگان، گرگان، طالقان، زنگان (زنجان
امروزی)، سیرجان، كمیجان و.....كه این پسوند بعد از ورود تبدیل به ج شده
است
سیدف
این واژه را در حالت كلی به معنای «پدر توانگر مبارك» معنی می كند. اكثر
محققان تورك با این نظریه موافق اند٬ و هر روز شواهد زیادی بر اثبات این
ادعا به دست می آورند.
_نام و ریشه آزربایجان از نظر "اسماعیل هادی"
آز/آس+ار+بای+جان
آز/آس : نام قومی است كه در سرتا سر آسیا زندگی می كرده اند و احتمالا نام قاره آسیا نیز برگرفته از نام همین قوم است
ار: به معنی انسان یا شخص دلاور است
نام رود ارس (آراز) نیز از دو كلمه ار+آز تشكیل یافته است
بای: امیر، غنی، شریف
جان: پسوند مكان كه در اسامی شهرهایی مانند بایلاقان، گوگان و زنجان (زنگان) دیده می شود
بنابر این معنی كلمه " آزربایجان " می شود : محل زیست آس ها، موطن مردم شریف آس، زیستگاه قوم آس
_نام و ریشه آزربایجان از نظر پروفسور "زهتابی"
كلمه "آزربایجان" در زبان یونانی بصورت "آتروپاتئنا"، در زبان ارمنی "آتروپاتكان" و در فارسی "آذربایگان" می باشد
آتروپات نام یكی از سرداران معروف آزربایجان بوده است. به نظر پروفسور زهتابی، كلمه "آتروپات" را می توان به شكل زیر تجزیه كرد
آت(اود) + ور-ار (قهرمان، دلاور) + پات (محافظ)(دراینجا محافظ آتش)
آتروپاتئن: (سرزمین محافظان آتش)
بنابراین ریشه كلمه "آتروپاتان" به شكل زیر است:
اود
+ ار + پات + آن (پسوند جمع كه از زبان تركی به زبانهای فارسی و ارمنی قرض
داده شده است): یعنی سرزمین محافظین آتش. پس از استیلای اعراب، آتروپاتن
تبدیل به "آزربایجان" شده است.
_نام و ریشه آزربایجان از نظر استاد "پرویز یكانی زارع"
استاد
پرویز یكانی زارع مورخ سرشناس در باره اسم آزربایجان اینچنین می گوید: كلمه
آزربایجان در اصل از " هازار بای گان " متشكل از " هآذ+ ار+ بای+ گان یا
قان معرب شده یعنی جان" می باشد.
"هآز
یا هآس" نام قومی از تركان قدیم بوده و در نوشته های قدیم" اورخون یئنی
سئی" نامبرده شده است. عده ای از پژوهشگران از جمله " بارتولد" وابستگی
هآزها را با قبایل "توروك" كه كتیبه های آشوری از ۱۴۰۰قبل از میلاد آنها را
ساكنین اطراف دریاچه اورمی معرفی میكنند, محتمل میدانند. همچنین هآز در
لغت تركی معنی اوغور و نیت خیر میدهد
"آر"
دارای منشا, تركی بوده و به معنی انسان می باشد. این واژه بصورت پسوند به
واژه های دیگر چسبیده و نام قبایل را بوجود می آورد. مانند: ( آوار- خزار
یا خزار- ماجار یا مجار- قاجار یا قجر و...). هآزآر به معنی قوم و قبیله ای
كه بعد ها با تغییرات مختصری در فارسی و عربی به " آزر" تبدیل شده است.
چون شخص زرتشت (در تركی یعنی كسی كه كامل می فهمد) و مادرش "دغدو" (در
توركی یعنی كسی كه زائید) و خدای شان " اهار ماجدا " (در توركی یعنی برترین
و بالاترین روح انسانی) متعلق به فرهنگ و مردم تورك این منطقه بوده اند و
با توجه به تقدس آتش در دین زرتشت بعدها این كلمه در میان پارسیان مرتبط به
آتش شناخته شد كه چندان درست نیست، البته خورشید و آتش دراعتقادات توركان
سخا بسیار محترم و نجات بخش انسانها شناخته می شدند چرا كه با كمك نور و
آتش بود كه توركها توانستند سد آهنی كه ذوالقرنین در برابرشان ساخته بود را
به آتش كشیده و وارد این جهان بشوند
"بای"
یا "به ی" یا "بیگ, بیك" به معنی غنی, توانگر, رئیس, قبیله, حاكم و... از
طرفی "بایماق" در تركی به معنی تكامل و پیشرفت می باشد.
"گان"
در زبان تركی با قبول تغییرات اوایی به "قان" ( و در زبان عرب به جان)
مبدل شده و دارای معانی زیادی چونپدر, خاقان و... می باشد, و "قان" در تركی
علامت فاعلی با تاكید و مبالغه است (چالیشقان) و بایقان به معنی تكامل
یافته و بسیار پیشرفته، همچنین از پسوند "گان" به معنای محل استقرار و
زندگی اقوام استفاده می شود مانند زانگان (زنجان)، گوگان، ممگان و غیره.
پس آزربایجان در صورت اصلی "هازار بای گان" بوده است یعنی محل زندگی قوم "هاز"، كلمه هازار در طول زمان به خزر نیز تبدیل شده است
گؤنده ر بؤلوم لر: ریشه نام آزربایجان (آذربایجان)
میرزا
محمدعلی خان تربیت فرزند میزا صادق متولد 1256 تبریز روزنامه نگار و
دولت مرد اذربایجانی، مؤسس كتابخانه تربیت، از آزادی خواهان و روشنفكران
آذربایجان و از فعالان انقلاب مشروطه می باشد
تألیف
كتاب «دانشمندان آذربایجان» یكی از خدمات برجسته مرحوم تربیت می باشد
كه در تألیف ان زحمتی بسیار كشیده است و بسیاری از آذربایجانیان گمنام را
از پرده بیرون آورده و معرفی كرده است
تحصیلات
خود را در مكتب ملا زین العابدین آغاز كرد و از پدرش ریاضی و نجوم آموخت و
سپس نزد میرزا نصراللّه سیفالاطبا به تحصیل طب پرداخت. از شانزده سالگی
به تدریس در مدرسه دولتی مظفری تبریز پرداخت. در سال ۱۳۱۶ اولین كتابخانه و
كتابفروشی مدرن شهر تبریز كه محل عرضۀ نشریات تركی،عربی و فارسی بود تاسیس
كرد و مدت ده سال فعالیت كرد. این كتابفروشی مركز مهمی برای فعالیتهای
اجتماعی و فرهنگی دوران مشروطیت در تبریز بود و تعداد زیادی از روشنفكران
در آنجا جمع میشدند و دربارهی كتابهای جدید و سیاست روز بحث میكردند
در
سال 1286 با حمله ایادی استبداد صغیر محمدعلیشاه، كتابها به تاراج رفتند و
آن محل به آتش كشیده شد. پس از تاسیس كتابفروشی تربیت، مدرسهای نیز به
همان نام دایر كرد.كه پس از مدرسه كمال، این دومین مدرسه تبریز بود كه به
آموزش علوم و فنون مدرن میپرداخت.
میرزا
محمدعلی خان تربیت در آستانهٔ مشروطیت به سیاست روی آورد و همراه با
كربلایی علی موسیو، حسن تقیزاده و محمود غنیزاده محفلی بنیان نهاد كه به
مركز غیبی شهرت یافت. در سال ۱۳۲۶ قمری از پایهگذاران روزنامه اتحاد بود
كه ۲۵ شماره آن منتشر شد. با وقوع كودتای محمدعلی شاه و به توپ بسته شدن
مجلس و حمله سپاهیان حكومتی به تبریز، كتاب فروشی تربیت تاراج و سوخته شد و
وی خود را به باكو رساند و از راه وین به پاریس رفت. اندكی بعد به دعوت
تقیزاده كه پیش از وی به دعوت ادوارد براون به لندن رفته بود، راهی آنجا
شد و با حمایت ادوارد براون چند ماه در كتابخانۀ دانشگاه كمبریج به
فهرستنویسی كتابهای فارسی و عربی مشغول بود
محمدعلی
تربیت در اواخر پاییز ۱۹۰۸ میلادی از انگلستان به استانبول رفت و همراه با
دیگر مهاجران مشروطهخواه در انجمن سعادت به فعالیت پرداخت
با
فتح تهران به دست مجاهدین وی به عضویت هیئت مدیرۀ موقتی ۱۲ نفره انتخاب شد
كه برگزیدۀ رهبران انقلاب و ناظر اعمال وزرا بود. تربیت در دورۀ دوم مجلس
شورای ملی نمایندۀ مردم تبریز شد و از نمایندگان روشنفكر و ترقیخواه حزب
دموكرات بود.
با
تعطیلی مجلس دوم، تربیت به باكو رفت و به پیشنهاد هیئت مدیرۀ انجمن خیریۀ
ایرانیان، مدیر مدرسۀ اتحاد شد. پس از آغاز جنگ جهانی اول تربیت به برلین
رفت و در آنجا در كمیتۀ نجات ایران به فعالیت پرداخت و با محمد قزوینی، حسن
تقیزاده، محمدعلی جمالزاده و حسین كاظمزادۀ ایرانشهر، همكاری فرهنگی و
انتشاراتی میكرد.
با
پایان جنگ جهانی به تبریز بازگشت. در سال ۱۳۰۰ به ریاست اداره معارف
آذربایجان رسید و در همان سال كتابخانهٔ (كتابخانه) و قرائتخانۀ عمومی
معارف را برای اولین بار به شیوۀ جدید در تبریز بنیاد گذاشت كه بعدها به
نام خود وی «كتابخانه و قرائتخانۀ دولتی تربیت» نام گرفت. در ۱۳۰۱ «مجمع
ادب» و «ماهنامه گنجینه معارف» را دایر كرد. در مهر همان سال مدرسه تجارت
را در تبریز تاسیس كرد. او تا ۱۳۰۴ در مقام خود باقی ماند و سپس به ریاست
فرهنگ گیلان رسید. وی از ۱۳۰۷ تا ۱۳۰۹ عهدهدار ریاست شهرداری (بلدیه)
تبریز بود. در آن زمان چندین خیابان بزرگ و باغ ملی بزرگی به نام گلستان در
محل قبرستان گجیل تبریز ساخته شد.
تربیت
در هشتمین دورۀ مجلس شورای ملی به نمایندگی از طرف مردم تبریز انتخاب شد و
در دورههای نهم تا دوازدهم نیز همین مقام را داشت. محمدعلی تربیت در ۲۷
دی ۱۳۱۸ در تهران درگذشت.
گؤنده ر بؤلوم لر: زندگینامه محمد علی تربیت
تاكنون دو نسخة اصیل و كهن از كتابِ «دده قورقود» و تاریخچة آداب و رسوم «اوغوزها» به دست آمده است.
نخستین نسخه كه در كتابخانة «درسدن» یافت شده، از یك دیباچه و دوازده داستان تشكیل شده است. دومین نسخة ناقص،كه در كتابخانة «واتیكان» موجود بوده، مُتضمّن شش داستان است. شایان ذكر است كه، قصّه های این نسخه، تنها در برخی از كلمهها و جملهها، تفاوتهایی جزئی با نسخة دیگر دارد؛ و از نظر انشا، هماهنگی متن و استواری كلام، همانند نسخة پیشین است.
تقریباً تمامی پژوهشهایی كه دربارة این كتاب به عمل آمده، از روی نسخة درسدن بوده است. برخیاز محققان، از جمله «دیتس»، مستشرق آلمانی، و «بارتولد»، شرق شناس روس، تحقیقات ارزنده ای دربارة كتاب «دده قورقود» انجام دادهاند. در سال1913 و برای نخستین بار، ادیب معاصر ترك، «كیلیسلی رفعت» در راه چاپ این اثر پیشقدم شد، و با استفاده از كپی ای از روی نسخة كتابخانة درسدن، آن را با الفبای عربی منتشر كرد.
پس از وی، دده قورقود شناس صاحبنام ترك، «اورهان شایق گوگیای»، بهتحقیق و تتّبع دربارة این كتاب پرداخت، و آن را با حروف لاتین چاپ كرد. بعد در سال1958، «محرّم ارگین» توانست با تطبیق نسخههای موجود، متنی انتقادی و علمیاز آن پدید آورد ...
قدمت داستانها مربوط به قرنهای چهاردهم و پانزدهم میلادی میباشد.
شخص دده قورقود شخصیت دده قورقود كه كتاب به نام او نامیده شده را یك پیر فرزانه، غیبگو، طالع شناس، و اوزان (قابل مقایسه با عاشیقهای امروزین) و روحانی غز دانستهاند. واژه دده به معنی «بابابزرگ» است. اینكه آیا دده قورقود شخصیتی راستین بوده یا داستانی، قابل اثبات یا رد نیست. گوری وجود دارد كه به باور مردم، محل خاكسپاری دده قورقود افسانه ای است. در باور ایشان دده قورقود در سن ۳۰۰ سالگی درگذشت. این گور در نزدیكی شهری كه به نام او قورقود نامیده شده قرار دارد. این شهر در مسیر راه آهن كازالینسك به قیزیل اوردا در قزاقستان و در ۱۵۰ مایلی خاور دریاچه آرال قرار دارد.
كتاب دده قورقود به زبانها مختلف ترجمه شدهاست. اولین ترجمه دده قورقود به زبان آلمانی در سال ۱۸۱۵ از روی نسخه كتابخانه درسدن در آلمان بود. دست نویس دیگر این كتاب در واتیكان است.
غیر از ترجمههای آلمانی.روسی.ایتالیایی چندین ترجمه دیگر نیز به سایر زبانهای اروپایی واسیایی صورت گرفته از جمله انها دو ترجمه به زبان انگلیسی را میتوان نام برد كه اولی در انگلستان و دومی در امریكا انجام یافته است. از ترجمه كنندگان میتوان به ترجمه دیگر از یواخیم هاین به زبان المانی كه درسال ۱۹۵۸ درشهر زوریخ و چاپ به زبان روسی در سال۱۹۶۲به وسیله بارتولد وانتشار توسط ویكتورژیرمونسكی در مسكو اشاره كرد. متن كامل كتاب هم كه با ارسم خط اصلی ان بر اساس نسخه كتابخانه برلین در سال۱۹۱۶ از سوی كیلیسلس رفعت محقق كشور تركیه كه تلاش پیگیری در نشر متون زبان تركی داشته در شهر استامبول به چاپ رسید. او واژه هاو عباراتی كه نامفهوم ومغلوب بوده تصحیح كردهاست با این وجود برخی واژها و مفاهیم نامشكوف مانده كه در برابر انها عبارت مفهوم نشد درج گردیدهاست.
جشن یونسكو هرچند در سال ۱۹۹۸ كتاب دده قورقود از طرف جمهوری آذربایجان و سازمان یونسكو نامزد و در سال ۲۰۰۰ «هزارو سیصدومین سالگرد نوشته شدن حماسه آذربایجانی دده قورقود» جشن گرفته شد.
از سال ۱۹۵۶ یونسكو برای بزرگداشت و شناساندن وقایع تاریخی و شخصیتهای برجسته كشورهای عضو برای جهانیان جشنهایی را ترتیب میدهد.
در سال ۱۹۹۹ نیز بانك ملی آذربایجان سكههای یادبود طلا و نقره به مناسبت سال دده قورقود ضرب كرد.
داستانها به نثر و نظم نوشته شده است و در خلال آنها انواع مختلف آثار ادبی شفاهی مانند بایاتی، نغمه، ضرب المثل و حتی مرثیه دیده میشود. هر كدام از داستانها درباره دلاوریها و ماجراهای دل انگیز یكی از قهرمانها است. معهذا هر 12 داستان با یكدیگر نیز ارتباط دارند. در این داستانها جسارت و مردانگی و قهرمانیها و عادات و معیشت و عقاید تركان اغوز شرح داده شده و وطن خواهی و مهمان دوستی و محبت مادر و فرزند و حرمت زنان و خصلتهای انسانی ستوده شده است. داستانها از قسمتهای منثور و منظوم تشكیل شده و نثر داستانها ساده و به زبان مردم است. اشعار داستانها در حدود دو هزار بیت است و سی در صد كتاب را تشكیل میدهد. این اشعار را اوزانها (شعرای خلق كه امروز به آنها عاشیق میگویند)سروده و همراه ساز آنها (قوپوز) با آهنگهای آذربایجانی خوانده میشود. دو قسمت نثر و شعر داستانها به دنبال یكدیگر میایند.این داستانها مانند آئینه ای تمام نما فرهنگ عامیانه یا فولكلور این اقوام را در طول تاریخ نشان میدهد.
مقدمه كتاب بعدا و به قلم گردآورنده داستانها نوشته شده و نثر آن با متن داستانها متفاوت است. نویسنده كتاب و تاریخ آن معلوم نیست.ظاهرا كتاب در نیمه دوم قرن 15 تدوین شده است، ولی تاریخ و وقایع داستانها قدیم تر است.از نظر خصوصیات زبانی مربوط به زمانی است كه هنوز تركی آذربایجانی از تركی آناطولی جدا نشده بود. یعنی، همانطور كه در مقدمه كتاب ذكر شده به لهجه اغوز نوشته شده است (كتاب دده قورقود علی السان طایفۀ اغوزان)معهذا بیشتر ویژگیهای تركی آذری در مرحله تشكیل را در خود حفظ كرده است.اسامی جاهائیكه بعنوان محل وقوع حوادث و داستانها آمده (گنجه،بزدعه،قلعه الینجه،گویجه گولی یا دریاچه گویجه،درشام و دربند) مربوط به آذربایجان است ولی از شهرهای شرقی آناطولی (طرابزون،بایبورد و ماردین) هم بنام شهرهای همسایه كافر یاد شده كه میتواند درباره تاریخ وقوع حوادث نیز اطلاعات تقریبی به ما بدهد.با این ترتیب این وقایع مربوط به زمانی است كه هنوز این شهرها از طرف تركان سلجوقی (اغوزها) فتح نشده و سكنه شان بدین اسلام درنیامده بودند،یعنی قرن 12 میلادی و یاقبل از آن. به نظر پروفسور بارتولد مستشرق معروف روسی كه عمری را در تحقیق دده قورقود گذرانیده و همچنین پروفسور م.ارگین استاد ادبیات تركی دانشگاه استانبول ،حوادث اصلی داستانها در آذربایجان رخ داده است.
در ایران سهند(ب.قراچورلو)شاعر فقید آذربایجان داستانها را به شعر سروده و قسمت اول آن را علی رغم ممنوعیت رژیم پهلوی در دوجلد بنام سازیمین سوزو (سخن ساز من)چاپ كرده است.بعد از انقلاب كتاب دده قورقود با املاء امروزی از طرف دكتر م.ع.فرزانه چاپ شده و در مجله وارلیق نیز اینجناب دو مقاله درباره دده قورقود نوشته ام.(دكتر جواد هیئت، ادبیات شفاهی خلق آذربایجان،وارلیق،تابستان 1360)
ترجمه فارسی دده قورقود نیز از ترجمه های انگلیسی و امریكایی به نامهای بابا قورقود و حماسه دده قورقود چاپ شده است(بابا قورقود ،جفریل ویس،ترجمه فریبا عزب دفتری و محمد حریری اكبری،نشر ابن سینا،تبریز 1355) و (انار،حماسه دده قورقود ، ترجمه ابراهیم دارابی ،نشر نوپا،تهران،1355)
دده قورقود كه این كتاب به نام اوست و در همه داستانها حاضر بوده و در اخر هر داستان وارد صحنه میشود و داستان را با سخنان نغز و پند آمیز خود به پایان میرساند یكی از اوزان ها و در عین حال ریش سفید و دانا و مصلحت اندیش قبیله اغوز است.
دیتس ، دانشمند آلمانی ، ترجمه داستان تپه گوز (هیولای یك چشم)را به آلمانی منتشر ساخته و آن را با اودیسه هومر مقایسه كرده و نظر داده است كه هومر در سرودن اودیسه از این داستان كهن كه بعدها در بخشی از كتاب دده قورقود جای گرفته بهره جسته یا دست كم از مضمون آن باخبر بوده است.در داستانهای دده قورقود زنان منزلتی بالا و همطراز با مردان دارند.در این داستانها خانواده تك زوجی(مونوگام) است و یكی از راه و رسم انتخاب همسر هماورد بودن دختر و پسر در اسب سواری و تیر اندازی و و شمشیر زنی و كشتی و جنگاوری است.
از نظر دستوری دده قورقود در حدود 90 درصد با زبان معاصر آذری مطابقت مینماید.در ضمایر و قیود و حروف ربط در طول هشتصد سال سیر تكاملی ،بعضی تغییرات پدید آمده است،بعضیها متروك و بعضیها هم هنوز عینا بكار میرود.مثلا "بن" به "من" ،"قانقو" به "هانگی"، قاچان به "هاچان"،"اول" و "شول" به "او"(اغلب این واژه ها تا اواخر قرن 18 نیز در آثار شعرا بكار میرفت.) "بیرله" به "ایله"، "كیبی" به "كیمی" و "آوه ت"تبدیل به بلی (عربی) شده است.
از نظر لغوی نیز كما وبیش تفاوت هایی با زبان معاصر در آن دیده میشود.لغات خارجی هم بسیار كم دارد مثلا در تمام كتاب 350 كلمه عربی و 136 كلمه فارسی هست كه اغلب اصطلاحهای مذهبی و جنگی است.كلمات تركی یا عینا در زبان امروزی بكار میرود ،یا تغییراتی در آنها رخ داده، و یا اینكه بكلی متروك شده اند.
در دده قورقود كلمات مترادف زیاد، و اغلب با هم بكار رفته است.در بعضی جاها كلمات مترادف هر دو تركی ولی مربوط به لهجه های مختلف است.مانند"ائت،قیل=بكن"و"دئه،سؤیله،آییت،دگیل=بگو""اسن،ساغ=سالم"،"قیزیل،آلتون=طلا"و"گئتمك،وارماق=رفتن"و"ییگیت،آلپ،جلاسون،آره ن،اؤوره ن=قهرمان"،"یاقشی،یاخشی،ائیو،ییك=خوب"و"توی،دوگون=عروسی" و نظایر اینها.در برخی موارد یكی از كلمات مترادف تركی و دیگری عربی یا فارسی است كه با هم بكار رفته اند مانند:آغیر و عزیز،یازی و یابان،اوچماق و بهشت،ایاق و صراحی ،ساواش و جنگ ،تانری و الله، و نظایر اینها.
این قبیل كلمات نشان میدهد كه اولا زبان دده قورقود زبان خالص قبیله اغوز نیست بلكه امیخته ای از زبانهای قبایل اغوز و قبچاق و تركان شرقی است،یعنی زبان تركی آذری در مرحله تشكیل است و بكار بردن كلمات عربی و فارسی با كلمات مترادف تركی نشانگر آن است كه در این دوره كلمات عربی و فارسی تازه وارد زبان مردم شده و هنوز برای همه قابل فهم نبوده و لذا همراه با كلمات هم معنای تركی بكار رفته است.این قبیل كلمات كه بیشتر از راه نفوذ دولتی و مذهبی و عرفان و ادبیات وارد تركی شده بعد از مدتها جای كلمات تركی را گرفته و در دوره های بعدی مستقلا بكار رفته است.
گؤنده ر بؤلوم لر: دده قورقود كتاب حماسی تركها
قهرمان
حماسی میان اهالی آذربایجان است كه با قیامش بر ضد فئودالیسم و شیوهٔ
ارباب و رعیتی نامی ماندگار در میان مردم آذربایجان و بسیاری از كشورهای
جهان از خود به جا گذاشت.
باعث این قیام مهتری سالخورده به نام علی ملقب
به علی كیشی است. وی پسری موسوم به روشن (كوراوغلو) دارد و خود، مهتر خان
بزرگ و حشمداری است به نام حسن خان. روایت كوراوغلی در جغرافیای وسیعی از
اروپای شرقی تا قفقاز، ایران، افغانستان، آسیای مركزی و جنوب سیبری و برخی
نقاط دیگر گسترده است. در این جغرافیای وسیع، روایت كوراوغلی در قالب
نمونههای آذربایجانی، قفقازی، آناتولی، ارمنی، گرجی، ازبكی، تركمنی،
خراسانی، قشقایی و حتی توبولها یا گروههای تاتار در سیبری سروده شده است.
وجه تسمیهٔ كوراوغلو
حسن
خان بر سر اتفاقی بسیار جزئی كه آن را توهینی سخت نسبت به خود تلقی
میكند، دستور میدهد چشمان علی كیشی مهتر خود را درآورند و وی را كور
كنند. پس از این واقعهٔ تلخ، روشن پسر علی كیشی لقب كوراوغلو به خود
میگیرد. كوراوغلو به تركی یعنی كورزاده یا پسر مرد كور. برخی دیگر وجه
تسمیهٔ آن را به گووراوغلو یعنی زادهٔ پهلوان جنگجو میدانند. همچنانكه
كوراوغلی در زبان تركمنی، گوراوغلو تلفظ میشود.
سرآغاز قیام
علی
كیشی پس از كور شدن به دست اربابش با دو كره اسب كه آنها را از جفت كردن
مادیانی با اسبان افسانهای و دریایی به دست آورده بود، همراه پسرش روشن از
قلمرو خان میگریزد و پس از عبور از سرزمینهای بسیار سرانجام در چنلی بئل
(كمره ی مه آلود) كه كوهستانی است سنگلاخ و صعب العبور با راههای پیچا پیچ،
مسكن میگزیند . روشن كره اسب ها را با جادو و مانند پدر خویش در تاریكی
پرورش میدهد و در قوشابولاق (جفت چشمه) در شبی معین آب تنی میكند و بدین
گونه هنر عاشقی در روح او دمیده میشود و علی كیشی از یك تكه سنگ آسمانی كه
در كوهستان افتاده است، شمشیری برای پسر خود سفارش میدهد و بعد از اینكه
همهٔ سفارشها و وصایایش را میگذارد، میمیرد.
روشن او را در همان
قوشابولاق به خاك میسپارد و بهتدریج آوازهٔ هنرش از كوهستانها میگذرد و
در روستاها و شهرها به گوش همگان میرسد.
دو كره اسب، همان اسبهای بادپای مشهور او می شوند، با نامهای قیرآت و بزآت.
عاشق
جنون، اوایل كار به كوراوغلو میپیوندد به تبلیغ افكار بلند و دموكرات
كوراوغلو و چنلیبئل میپردازد و راهنمای شوریدگان و عاصیان به كوهستان
میشود.
كوراوغلو سرانجام پس از كشمكشهای فراوان موفق میشود حسن خان را
به چنلی بئل آورده و به آخور ببندد و بدین ترتیب انتقام پدرش را بستاند
داستان
كوراغلو ریشه در تاریخ دارد و به گواه خیلی ها به دوران صفویه و زمان جنك
های ایران و عثمانی بر می گردد. این داستان به غیر از آذربایجانی ها بین
سایر تورك های ایران ، تركیه و سایر كشور های تورك نشین وجود دارد.
در
آذربایحان چندین قلعه به نام كوراوغلو شناخته شده است .اما یكی از آنها
بیشتر از بقیه با عقل جور در می آید قلعه ای در نزدیكی خوی و كاملا نزدیك
به مرز تركیه.بر فراز كوه چنلی بئل قلعه كور اوغلو قرار دارد.
و اما چند دلیل برای موثق بودن این قلعه در نزدیكی خوی ( از زبان استاد بهروز نصیری)
1-به این منطقه از قدیم قلعه كوراوغلو . چنلی بئل می گفتند.
2-
در داستانها داریم كه وقتی پدر كوراوغلو به دستور حسن پاشا كور می شود از
آنجا برگشته و دو اسب معروف را باخود می آورد وی به كوراوغلو دستور می دهد
تا خود به همراه اسب ها در چشمه قوشا بولاغلار استحمام كنند.ای چشمه ها در
این منطقه ودر كنار روستای كتیللی به همین اسم ذكر شده قرار دارد
3-در
روایات وجود دار كه كوراوغلو قلعه خود را در كنار جاده ابریشم احداث می
كند.واهد هم نشان می دهد كه جاده ابریشم دقدقا از اینجا عبور كرده است.
4-كوراوغلو در شعرها خود را " تكه تلمان " می نامند .در خوی یك منطقه به نام تكلی داریم .
5-كوراوغلو مشاوری به نامصفراز منطقه " قوروق " داشته است . روستا و منطقه بزرگی در همین منطقه به نام قوروق وجود دارد.
6-نزدیكی به مرز تركیه هم دلیل بیشتری برای اثبات این موضوع است
گؤنده ر بؤلوم لر: درباره كوراغلو قهرمان حماسی اذربایجان
سئللر ، سولار ، شاققیلدییوب آخاندا
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
سلام اولسون شوْكتوْزه ، ائلوْزه !
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه
(٢)
حیدربابا ، كهلیك لروْن اوچاندا
كوْل دیبینَّن دوْشان قالخوب ، قاچاندا
باخچالارون چیچكلنوْب ، آچاندا
بیزدن ده بیر موْمكوْن اوْلسا یاد ائله
آچیلمیان اوْركلرى شاد ائله
(٣)
بایرام یئلى چارداخلارى ییخاندا
نوْروز گوْلى ، قارچیچكى ، چیخاندا
آغ بولوتلار كؤینكلرین سیخاندا
بیزدن ده بیر یاد ائلییه ن ساغ اوْلسون
دردلریمیز قوْى دیّكلسین ، داغ اوْلسون
گؤنده ر بؤلوم لر: استاد شهریار
منابع:
«دقت كنید هیچ كدام از مطالب كپی شده از جایی نمی باشد هر كدام از زندگی نامه ها حاصل چندیدن مقاله هست برخی از موضوعات حاصل چندین منبع هست كه در زیر ذكر شده تكمیل مطالب حدود دو سال طول كشیده»
1- ایران توركلرینین اسكی تاریخی(تاریخ دیرین تركان باستان) - دوكتور زهتابی
2- نگاهی به تاریخ و ادبیات آذربایجان- دكتر جواد هیئت جلد اول و دوم
3- ایلین سون چرشنبه سی- ترجمه بهرام اسدی
4- دین تركها و مغول ها -رافائل بزرتینوف
5- روزی برابر یك قرن- چنگیز آیتماتوف
6-
az.wikipedia.org
fa.wikipedia.org
ضمنا این كتاب به مدت دور روز در ماركت بازار بود تمامی خریداران امتیاز 5 ستاره به ان داده بودن اما به بهانه شكایت كاربران و انگ سیاسی حذف شد حالا به كوری چشم پانفارسیسم ها رایگان دانلود كنید
اگه نسخه دمو(غیر اصلی) را قبلا روی گوشی خود نصب كرده اید ان را كاملا پاك كرده و سپس این نسخه را نصب كنید
گؤنده ر بؤلوم لر: دانلود كتاب موبایل مفاخر آزربایجان برای اندروید(نسخه دوم)
این هم دیوان اشعار تركی استاد شهریار برای علاقه مندان به شعر و ادب تركی آذربایجانی
«سید محمدحسین بهجت تبریزی»متخلص به شهریار شاعر ایرانی اهل آذربایجان بود. كه به زبانهای تركی آذربایجانی و فارسی شعر سروده است. وی در تبریز به دنیا آمد. و بنا به وصیتش در مقبرة الشعرای همین شهر به خاك سپرده شد.مهمترین اثر شهریار منظومه حیدربابایه سلام است. كه از شاهكارهای ادبیات تركی آذربایجانی بشمار میرود. و شاعر در آن از اصالت و زیباییهای روستا یاد كردهاست. این مجموعه در میان اشعار مدرن قرار گرفته و به بیش از ۸۰ زبان زنده دنیا (منبع: ویكی پدیای فارسی)ترجمه شده است.
لطفاْ برای دانلود در لینك زیر كلیك كنید.
گؤنده ر بؤلوم لر: دانلود دیوان تركی شهریار برای اندروید
E-book details
- Ebook Title: آموزش دستور زبان تركی آذربایجانی
- Ebook Author: علی محمدی
- Ebook Translator:
- Language: فارسی
- Date: 03.01.2012 19:35
- Hits: 10450
- Rating: 3.75 (24 Vote(s)
- Added by: hassan10
- Description: آموزش دستور زبان تركی آذربایجانی
- Keywords: آموزش, دستور, زبان, تركی, آذربایجانی
Download URL:
Download This E-Book
Format | Size | |
ZIP | 1.2 MB |
گؤنده ر بؤلوم لر: آموزش دستور زبان تركی آذربایجانی